رفتم تو سالن وزدم pmc اهنگ باورم کن شهرام صولتی رو داشت پخش میکرد صداش و زیاد کردم با لبخند داشتم نگاه میکردم
که دیدم کامران اومده وسط سالن و داره با عشوه قر میده اینقدر صحنه باحالی بود که دلم و گرفتم و با صدای بلند میخندیدم واشک از چشام میومد پایین کامران با عشوه اومد طرفم و مجبورم کرد باهاش برقصم
داشتیم باهم میرقصیدیم یهویی دوباره صحنه رقص کامران اومد جلوم و زدم زیر خنده
-به چی میخندی؟
-خیلی قشنگ میرقصی
دوباره زدم زیرخنده
خدایش رقصش خوب بود ولی اون لحظه خیلی باحال شده بود
*ل بام*و بوسید و گفت
بیا بریم تو حیاط
-عمرا باون سگ سیاه زشتت پامو بذارم تو حیاط
خندیدو گفت بیا بریم من حواسم بهت هستم
باشه ای گفتم و دست تو دست هم رفتیم تو حیاط
-کامران
-هان؟
-تا حالا چندتا دوست دختر داشتی؟
-واسه چی؟
با بی تفاوتی گفتم

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آبسال قطره وصال Tamika بررسي انواع گوشي روميزي Mike Panel آهنگرکلابزرگ(بابل) اطلسی های تر Makhpiya