من: میلاد چرا هی جلو من سبز میشی؟! آخر من دماغم از دست تو میشکنه!!!!!!
میلاد: دختره ی سربه هوا.
من: ضعیفه!!!!!!!
میلاد با این حرفم برگشت و رخ به رخ هم شدیم و خیلی شمرده گفت:
ـ دقیقا یه بار دیگه حرفت رو تکرار کن؟!
من: ضعیفه!!!!!
میلاد مچ دستم رو گرفت و پرتم کرد سمت دیوار و من رو به دیوار تکیه داد و مچ دستم رو تا حد مرگ فشار داد
من: آی ننه. میلاد چه مرگته آروم تر.
میلاد: با کی بودی ضعیفه؟!
من: با عمه ام . با تو بودم دیگه.
میلاد محکم تر فشار داد به طوری که جیغم رفت هوا و یه لگد زدم به شکمش.
ولی انگار به دیوار ضربه زدم!!!!!
من: میلاد غلط کردم
میلاد: با کی بودی گفتی ضیفه؟!
من: به شوهرم!!!!!!
میلاد بیشتر فشار داد که دیگه اشکم در اومد.
میلاد دلش سوخت و دستم رو ول کرد و گفت:
ـ تو که اینقدر نازک نارنجی هستی واسه چی کل کل میکنی؟!
درباره این سایت